🖊️شعر هاے باران خورـבـہ...!

نگرانم که به تو هدیه کنم شعرم را ؛ و تو آن را به کسی وای ! ولش کن اصلا . . .! " بسمِ خدا " -شعر گفتن ؛و خواندن ؛ بهانه میخواهد🌱

به وقت شعر...!
16:17 1404/5/10 | ܟܿߊ‌ܝ̇ߺܩ‌ ܝ̇ߺویܢܚܝ̇ߺܥ‌‌ܘ

اگر  آرام  شد  حالت  میان شعر پر دردم ،

بدان من بین اشعارم همیشه گریه میکردم ،

بدان هر مصرعش را من به خون دل وضو دادم

وهر شب با خودم گفتم چرا من دل به او دادم!

اگر در بین اشعارم دلت لرزید و نالیدی . .

ویا نام و نشانی از من  آزرده پرسیدی ؛

بدان من عاشقی بودم ك در اشعارخودگم شد ،

دوخط ازدردخود را گفت اسیر حرف مردم شد!

- سعیده مشفقی 🔓❤️‍🩹 .

درباره

◝به‌نـآم‌او 🌱◜

۔ بہ وباگ 🖊️شعر هاے باران خورـבـہ...! خ‌ـوش آمـدیـد ؛

-درحوآلۍ‌دهمین ࢪوزازپنجمین مـٰآـہ‌ هزآࢪچهـٰآࢪصـدوچهـٰآࢪ 

✍🏻محل ذخیره‌ی اشعـاری که برایم دل‌نشین هستند❤️

✅به قولِ گفتنی: «جانا سخن از زبانِ ما می‌گویی»🥹

قدرت گرفته از بلاگیکس ©